
زورق شکسته – اجرای خصوصی غلامحسین بنان و محمد میرنقیبی در سال ۱۳۳۵
اجرای خصوصی در سال ۱۳۳۵ در منزل کیومرث وثوقی
دانلود
جز مرگ آرزوی دگر نیست در سرم
این دهر فتنه زای و جفا پیشه همچو شمع
هر دم بریخت اشک من و کاست پیکرم
جز شام تار و دیده ی بیدار من نبود
حاصل در این سرای کهن، چیز دیگرم
بیزار از جهانم و تسلیم سرنوشت
تا آرد این زمانه در آخر چه بر سرم
تا دل گشاست در نظرم چهر آفتاب
وز دیدن سپهر و کواکب مکدرم
وین زورق شکسته ی ما اندر آسمان
در پیش دیده گشت هویدا مکررم
نیمی ز عمر طی شد و جز غم ثمر نداشت
تا خود چگونه طی شود آن نیم دیگرم
باشد گمان خلق که والا به گوهرم
غافل، که در گهر من از ایشان نه کمترم
از روز در هراسم و در انتظار شام
زیرا بود سکوت شبانگاه خوشترم
فرسوده گشت جان من از تنگنای خاک
آزرده ساخت دهر فرومایه خاطرم
ای وای ترسم آنکه همی ز انتظار مرگ
موی سیه، سپید شود بر سر، آخرم