ده تصنیف از محمدرضا شجریان – تصنیفهای برگزیدهی شجریان به انتخاب خصوصی
یکی از سختترین انتخابها، انتخاب ده تصنیف از محمدرضا شجریان بود، این انتخاب برمبنای سلیقهی شخصی ادمین و تا حدی تنوع آهنگساز بوده است.
۱: تصنیف شیدایی، ساختهی پرویز مشکاتیان و شعر حافظ
۲: تصنیف اشک مهتاب، ساختهی حسن یوسفزمانی و شعر سیاوش کسرایی
۳: تصنیف جان عشاق، ساختهی پرویز مشکاتیان و شعر حافظ
۴: تصنیف یاد ایام، ساختهی محمدرضا شجریان و شعر رهی معیری
۵: تصنیف دلشدگان، ساختهی حسین علیزاده و شعر فریدون مشیری و علی حاتمی
۶: تصنیف داروگ، ساختهی محمدرضا لطفی و شعر نیما یوشیج
۷: تصنیف قاصدک، ساختهی پرویز مشکاتیان و شعر مهدی اخوانثالث
۸: تصنیف بی همزبان، ساختهی محمدرضا شجریان و شعر جواد آذر
۹: تصنیف در خیال، ساختهی مجید درخشانی و شعر مولانا
۱۰: تصنیف ملکا، ساختهی فرامرز پایور و شعر سنایی
۱۲۸kbps – ۸۸.7MB : مستقیم | آپلودبوی
پخش آنلاین ده تصنیف از محمدرضا شجریان :
محمدرضا شجریان (۱ مهر ۱۳۱۹ – ۱۷ مهر ۱۳۹۹) موسیقیدان و خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. شجریان در میان دوستداران خود با عنوان «استاد آواز ایران» و «خسروِ آواز ایران» شناخته میشود. بسیاری از مردم ایران او را مهمترین چهرهٔ موسیقی ایرانی و یکی از نمادهای مهم فرهنگ و موسیقی ایرانزمین میدانند. شجریان از آوازهای بینالمللی نیز برخوردار است. محمدرضا شجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کردهاست و نامزد جایزه گرمی نیز بودهاست.
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه صافی است غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه چشم از غم دل دریایی
زین دایره مینا، زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
🎶🎶🎶🎶
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تن بیشه پر از مهتاب امشب
پلنگ کوه ها درخواب امشب
به هر شاخی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
🎶🎶🎶🎶
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
🎶🎶🎶🎶
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
🎶🎶🎶🎶
ما دلشدگان خسرو و شیرین پناهیم
ما کُشته آن مهرُخ، خورشید کلاهیــم
ما از دو جهان غیر تو، اِی عشق نخواهیم
صد شور نهان، با ما! تاب و تب جان، با ما
در این سر بی سامان، غـم های جهـان با ما
با ساز و نِی!! با جام مِی…! با یاد وِی
شوری دِگر اندازیم، در مَیکده جان
جمع مستان غزل خوانیــم
همه مستان سر اندازیم…سر اندازیم، سر افرازیم
جُز این هنر ندانیم! که هر چه میتوانیـم!
غــم از دلها، براندازیـم… براندازیـم
ما دلشدگان خسرو و شیرین پناهیم
ما از دو جهـان غیر تو، اِی عشق نخواهیــم…
صد شور نهان، با ما!! تاب و تب جان، با ما
در این سر بی سـامان، غَـم های جهـان با ما
🎶🎶🎶🎶
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گرچه می گویند:
«می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران»
قاصد روزان ابری داروگ
کی می رسد باران؟
بر بساطی که
بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک
من که ذرّه ای با آن
نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به
دیوار اتاقم دارد از
خشکیش می ترکد
چون دل یاران که
در هجران یاران
قاصد روزان ابری داروگ
کی می رسد باران؟
🎶🎶🎶🎶
قاصدک هان چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری، باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید
که دروغی تو دروغ، که فریبی تو فریب
قاصدک هان ولی، راستی آیا رفتی با باد
با توام آی! کجا رفتی آی!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی، طمع شعله نمی بندم
اندک شرری هست هنوز
قاصدک، ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
🎶🎶🎶🎶
هر دمی چون نی، از دل نالان، شکوهها دارم
وی دل هر شب، تا سحرگاهان، با خدا دارم
هر نفس آهی است، کز دل خونین،
لحظه های عمر بی سامان، می رود سنگین
اشک خون آلود من دامان، می کند رنگین،
به سکوت سرد زمان، به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی، نه کسی را درد زمان
بهار مردمی ها دی شد
زمان مهربانی طی شد
آه از این دمسردی ها خدایا
نه امیدی در دل من، که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی، که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی
که ناله ای خورد با آهی
داد از این بی دردی ها خدایا
نه صفایی ز دمسازی به جام می
که گرد غم ز دل شوید
که بگویم راز پنهان
که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا…
وه که به حسرت عمر گرامی سر شد
همچو شراری از دل آذر بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد و هدر شد، روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد
یارا…
دل نهم ز بی شکیبی
با فسون خود فریبی
چه فسون نافرجامی، به امید بی انجامی
وای از این افسون سازی
خدایا…
🎶🎶🎶🎶
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
🎶🎶🎶🎶
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو رحیمی، تو حکیمی، تو عظیمی
تو کریمی تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
لب و دندان ثنایی همه توحید تو گویند
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
بسیار عالی 👏👏👏👏👏🌺💐🌺💐
بسیار بسیار عالی مطابق معمول.
مدتهای مدیدیست همین فکر را بنده داشتم در مورد شاهکارهای آوازی استاد.
آیا ممکنه لطف کنید و در مورد انتخاب بهترین ده قطعه آوازی از کارهای خصوصی و همچنین شاید بهترین ده قطعه از کارهای آوازی رسمی این جادوگر آواز را یک بررسی کنید؟
درود خدا بر خسرو آواز ایران زمین . کسی که همه نوع خدمت به فرهنگ این آب و خاک نمود .اجرای آواز و تصنیف ۶۰ سال ، تربیت رهرو راه موسیقی ناب ایران زمین ، ساخت ۸ ساز بی نظیر ، اجرای تمامی گوشه های موسیقی ایران زمین و … ایشان یک رنسانس من ایرانی ایست ، اعتلای فرهنگ و هنر ایران زمین است ، یک شخصیت درجه یک فرهنگ و هنر ایران است که دیگر روزگاران نظیرش را نخواهد دید . ایشان یک پازل از این معمای هستی ایست که باید خلق می شد . روح بلندشون قرین رحمت الهی باد . اینجانب رهرو راهشان هستم به مدت ۲۵ سال… از شما عزیزان دل نیز سپاسگزارم بخاطر نشر این یگانه روزگار . و به عنوان یک رهرو راه این عزیز بی نظیر از همایون فرزند استاد بیش از این انتظار می رود ، حق همچین پدری بیش از اینهاست …