موسیقی مردمی
بخش پنجم: آیندهی موسیقی مردمی
در بخشهای قبلی از سلسله مقالات موسیقی مردمی تلاش کردیم به صورت مختصر و گذرا توجه بیشتر جامعه نخبگانی موسیقی را به سوی موسیقی مردمی جلب کنیم و در بخش آخر به صورت گذرا و اختصار راهکارهایی که میتواند آینده موسیقی مردمی را بهبود بخشد اشاره میکنیم.
گذشته به ما نشان داده هنر و انسان دو موضوع آمیخته با هم هستند و تا زمانی که انسان وجود دارد هنر نیز ادامه خواهد داشت. چه بسا باید وجود هنر را فرای فعالیتهای انسان دانست زیرا وجود جهان حاصل هنر است و در ذره ذره آفریدهها و رفتارهای مادیاتِ موجود در جهان، عینیت هنر وجود دارد. موسیقی نیز یکی از پایههای اساسی هنر در سراسر جهان است که در قالبهای مختلف وجود دارد؛ نتیجه آنکه هرگز رخدادی نمیتواند موسیقی و انسان را از یکدیگر جدا کند.
یکی از قویترین ژانرهای موسیقی که بعد از تشکیل تمدنهای انسانی هویت خاصی یافت، موسیقی مردمی است. موسیقی مردمی از جریان زندگی روزمره مردم و اجتماع جوشیده است و در طول تاریخ با توجه به زمان و موقعیت زمان جلوهگر شده است (برای مثال موسیقی مردمی ایران، آفریقا و آمریکا را با هم مقایسه کنید.) لذا تصور اینکه موسیقی مردمی از بین خواهد رفت، اشتباه است اما اینکه با چه راهکارهایی میتوان موسیقی مردمی را گسترش داد و ابعاد مختلفی از جمله آموزشی، تربیتی، تفریحی و… به آن بخشید در این نوشتار به آن اشاره خواهیم داشت.
پیشاپیش باید به این حقیقت اشاره کنیم در کشور ما به دلایل متعدد حتی فعالیتهای دارای ریشه محکمِ قانونی و اجرایی هم نمیتوانند آنچنانکه باید به حیات خود ادامه دهند و شاید در شرایط کنونی راهکاری که بتواند باعث گسترش واقعی و عمیق موسیقی شود دستنیافتنی باشد زیرا موسیقی در ایران پشتیبانیِ قانونی و اجرایی عمیق و محکمی ندارد اما از آنجاییکه انسان بدون امید و حرکت هویت خود را از دست خواهد داد وارد این بحث شدیم و راهکارهایی را ارائه مینماییم:
نخست آنکه تجربه ثابت کرده است حرکتهای دولتی و حکومتی دارای جهتگیری یکطرفه و خاصی است پس در گام نخست نیازمند ایجاد ساختارهای مردمیِ مستقل (مانند اِن جی او های مردمی که فرای حمایتهای دولتی و حکومتی، پشتوانه مالی مردمی داشته باشند) برای شروع برنامههای مشخص، کوچک، پرتعداد و مستمر جهت ایجاد مطالبه کشوری به هدف ایجاد متولی برای موسیقی هستیم. ساختارهای مردمی در عین حفظ استقلال و چابکی باید هنر بهکارگیری حکومت و دولت (و همچنین سازمانهای خصوصی) را در راستای تأمین نیازهای مردم داشته باشند و تنظیمکننده روابط حکومت، دولت و مردم باشند. مهمترین وظیفهی بخشی از این ساختارهای مردمی، گفتگو و دیپلماسی قوی، گسترده و بلندمدت جهت مدیریت و هدایت منابع بهسوی اهداف مردمی است و بخشی دیگر از سازمانهای مردمی میباید برنامههای کوتاهمدت و اجرایی را در دستور کار خود قرار دهند (برای نمونه میتوان به جامعه باربد اشاره داشت که مدلی از سازمان مردمی موفق با برنامههای اجرایی کوتاهمدت را در زمان خود به اجرا گذاشت)
دومین مرحله حرکت سازمان مردمی به سمتی است که در جایگاه متولی موسیقی قرار گیرد. طبیعی است حکومتها و دولتها بنا بر تشخیص و مصالحی که پیش روی خود و مردم تحت نظارتشان میبینند تصمیماتی را اتخاذ کنند و در برابر این حرکت مقاومت شدیدی نشان دهند اما تدبیر، سیاست، صبر و مدیریت کلید اصلی برای شکستن این مقاومتها و رسیدن به تفاهم است.
تاریخ ثابت کرده است تا زمانی که تشخیص حکومتها و دولتها با تشخیص مردم در تضاد و تعارض نباشد مشکلی ایجاد نمیشود اما بهمحض ایجاد تضاد در این رابطه، مشکلات لاینحل زیادی روبروی هر سه طرف قرار میگیرد. لذا اگر متولی موسیقی نهادی مستقل از حکومت و دولت باشد میتواند تا حد زیادی با دیپلماسی قدرتمند مصالح مردم، حکومت و دولت را بهصورت همزمان تأمین نماید. البته لازم به ذکر است سازمانهای مستقلی که به هر طریقی طراحیشده و یا دستنشانده حکومت و دولتها و یا متشکل از افرادی که با رابطههای غیرحرفهای روی کار آمدهاند باشند بهمانند مشکی هستند که خود نبویند، بلکه عطار بگوید!
سومین نکته اینکه ما نیازمند تأمین ابزارهای لازم برای سازمان متولی موسیقی هستیم و در این راستا میباید طرفین (حکومت، دولت، مردم) همکاری لازم را داشته باشند در غیر این صورت این سازمان ضمانت اجرایی قدرتمندی برای اجرای فعالیتهای خود نخواهد داشت. از جمله ابزارهای مهمی که سازمان متولی نیازمند آن است نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده برای سطوح مختلف مدیریتی، کارشناسی، آموزشی و… است.
چهارم آنکه سازمان مردمی می بایست سرفصلهای اجرایی شفاف و مرحله بندی شدهای را برای سطوح مختلف جامعه، حکومت و دولت طراحی و پیاده سازی کند. برای مثال حرکت بهسوی گسترش فرهنگ موسیقی و ترویج ادبیات رفتاری صحیح در بین بدنه نخبگانی جامعه موسیقی بهعنوان پرچمداران موسیقی کشور ضروری است زیرا طی این سالها دیده شد برخی آسیبهای واردشده به موسیقی نه از سوی حکومت و دولت که بهواسطهی رفتارهای غیراخلاقی و غیرحرفهای جامعه موسیقی بوده است و در این زمینه فرهنگسازی امری ضروری است. از دیگر سرفصلهای مهم میتوان به مواردی چون پژوهش در مورد آسیبها و چالش های موسیقی مردمی، ایجاد بسترهای مقدماتی برای حرکت موسیقی ایران به سمت صنعتی شدن اشاره داشت.
در پایان باید توجه داشت جهان انسانها در عصر کنونی علاوه بر سرعت، دارای عمق و شاخههای بسیار زیادی شده است و اهمیت دقت و تعاریف بیشازپیش شده است لذا تعریف موسیقی مردمی و شاخصهای اصلی آن امری ضروری است. باید دقت کنیم ما در حال تعریف موسیقی مردمی هستیم نه موسیقی حکومتی و یا موسیقی سیاسی که تاریخ انقضا دارد. در طول تاریخ حکومتها و تفکرات متفاوتی آمدهاند و در زمانی مشخص متوقف و تمام شده است اما هرگز احساسات جوشیده از جریان زندگی مردم متوقف و تمام نشده است پس میباید در تعریف موسیقی مردمی فرای تعاریف حکومتی و سیاسی حرکت کرد و این موضوع ایجاد گفتگو و پویشی ملی را میطلبد.
محمد مصطفی مهربانی (بیدل) | دی ۱۴۰۰