ره توشه (چاووشی) – محمدرضا شجریان و کیهان کلهر – اجرای تورنتو سال ۲۰۰۵
ساز و آواز – بیات اصفهان
دانلود از آپلودبوی
پخش آنلاین ره توشه (چاووشی) :
دریافت از کانال تلگرام
آموزش دانلود
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمانِ «هر کجا» آیا همین رنگ است؟
تو دانی کاین سفر هرگز بهسوی آسمانها نیست؛
سوی اینها و آنها نیست
به سوی پهندشتِ بیخداوندیست،
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پرپر به خاک افتد
بهل کاین آسمان پاک،
چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد:
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرْشان کیست؟
و یا سود و ثمرْشان چیست؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
بهسوی سرزمینهایی که دیدارش،
بهسان شعلهی آتش،
دواند در رگم خونِ نشیطِ زندهی بیدار.
نه این خونی که دارم؛ پیر و سرد و تیره و بیمار
بیا تا راه بسپاریم
بهسوی سبزهزارانی که نه کس کِشته نِدْروده
به سوی آفتاب شاد صحرایی،
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخملگونه دریا،
میاندازیم زورقهای خود را چون کُلِ بادام
و مرغان سپیدِ بادبانها را میآموزیم،
که باد شرطه را آغوش بگشایند،
و میرانیم گاهی تند، گاه آرام
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
کجا؟ هرجا که پیش آید
به آنجایی که میگویند
چو گل روییده شهری روشن از دریای تردامان،
و در آن چشمههایی هست،
که دایم روید و روید گل و برگ بلورینبال شعر از آن
و مینوشد از آن مردی که میگوید:
«چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کزآن گل کاغذین روید؟»
بیا ره توشه برداریم
کجا؟ هرجا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلیزن، ز سیلیخور،
وزین تصویرِ بر دیوار ترسانم
درین تصویر،
عدو با تازیانهی شوم و بیرحم خشایرشا،
زند دیوانهوار، امّا نه بر دریا؛
به گردهی من، به رگهای فسردهی من،
به زندهی تو، به مردهی من
بیا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیفرجام بگذاریم …