کنسرت آواز ایرانی در فرانسه – مظفر شفیعی، ژان دورینگ و لیلی آتشکار

سپاس از بهنود عزیز بابت ارسال این آلبوم

دانلود با لینک مستقیم – دانلود از آپلودبوی

پخش آنلاین کنسرت آواز ایرانی در فرانسه:

حجم: ۴۴.۷ مگابایت
مدت زمان: ۵۰:۰۸
کیفیت: ۱۲۸kbps

دریافت از کانال تلگرام

 آموزش دانلود

حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

************

بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جداییها حکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

************

رفتم در میخانه حبیبم
خوردم دو سه پیمانه
من مستم و دیوانه حبیبم
ما را که برد خانه
دلبر عزیز
شوخ با تمیز
برخیز و بریز
زان می‌که جوان سازد
عشقم به‌تو پردازد
تو اگر عشوه بر
خسرو و پرویزکنی
همچو فرهاد روم
از عقب کوه‌کنی
تومگر تومگر ماه نکو رویانی
تومگر تومگر شاه پری رویانی

************

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند

************

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

************

بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بی‌دل افتاده‌ام
وز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام
مغنی نوایی به گلبانگ رود
بگوی و بزن خسروانی سرود

************

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت

************

ای مه من ، ای بت چین ، ای صنم
لاله رخ و ، زهره جبین ، ای صنم
تا به تو دادم دل و دین ای صنم
بر همه‌کس گشته یقین ای صنم
من ز تو دوری نتوانم دیگر
جانم وز تو صبوری نتوانم دیگر
بیا حبیبم بیا طبیبم
هرکه تو را ، دیده زخود ، دل برید
رفته زخود ، تا که رخت ، را بدید
تیرغمت ، چون به دل ، من رسید
همچو بگفتم ، که همه‌کس شنید

************

من ز تو دوری نتوانم دیگر
جانم وز تو صبوری نتوانم دیگر
بیا حبیبم بیا طبیبم
ای نفس ، قدس تو ، احیای من
چون تویی امروز مسیحای من
حالت جمعی تو پریشان کنی
وای به حال دل شیدای من
من ز تو دوری نتوانم دیگر
جانم وز تو صبوری نتوانم دیگر
بیا حبیبم بیا طبیبم