ده تصنیف از شهرام ناظری – تصنیفهای برگزیدهی ناظری به انتخاب خصوصی
انتخاب تصانیف بر مبنای تنوع آهنگساز و سلیقهی شخصی ادمینها بوده است. به کدام تصنیف با صدای شهرام ناظری علاقه دارید؟ برای ما بنویسید.
۱: تصنیف درس سحر، ساختهی جلال ذوالفنون و شعر حافظ
۲: تصنیف الا یا ایهاالساقی، ساختهی رضا قاسمی و شعر از مولوی و حافظ
۳: تصنیف مطرب مهتاب رو، ساختهی کیخسرو پورناظری و شعر مولانا
۴: تصنیف لاله بهار، آهنگساز: پرویز مشکاتیان و شعر ملکالشعرا بهار
۵: تصنیف سخن تازه، ساختهی مهدی آذرسینا و شعر مولوی
۶: تصنیف به جهان خرم از آنم، ساختهی محمدجلیل عندلیبی و شعر سعدی
۷: تصنیف با من صنما، ساختهی فرامرزپایور و شعر مولانا
۸: تصنیف صبوح، آهنگساز: حسین علیزاده و شعر مولانا
۹: تصنیف ای حریفان، ساختهی محمدرضا لطفی و شعر سنایی
۱۰: تصنیف خیال خوش، ساختهی حسن یوسفزمانی و شعر مولانا
۱۲۸kbps – ۸۰.58MB : مستقیم | آپلودبوی
پخش آنلاین ده تصنیف از شهرام ناظری :
شهرام ناظری (زادهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۲۸) موسیقیدان و خواننده است. او از خوانندگانِ شناخته شدهٔ موسیقی اصیل ایرانی و ملقب به «شوالیه آواز ایران» است. مجمع انجمن آسیا وی را «هنرمند برتر آسیا»،نیویورک تایمز او را «بلبل فارسی»و کریستین ساینس مانیتور او را «لوچانو پاواروتی ایران» نامیدهاست.
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
چون میرود این گشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گهر یک دانه نهادیم
در دل ندهمره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
🎶🎶🎶🎶
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
🎶🎶🎶🎶
مطرب مهتاب رو آنچه شنیدی بگو
ما همگان محرمیم آنچه بدیدی بگو
ای شه و سلطان ما ای طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو
نرگس خمار او ای که خدا یار او
دوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگو
ای شده از دست من چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو آنچ گزیدی بگو
می به قدح ریختی فتنه بر انگیختی
کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو
🎶🎶🎶🎶
لاله خونین کفن از خاک سر آورده برون
خاک مستوره فلب بشر آورده برون
نیست این لاله نوخیز، که از سینه خاک
پنجه جنگ جهانی جگر آورده برون
رمزی از نقش قتالست که نقاش سپهر
بر سر خامه ز دود و شرر آورده برون
یاکه در صحنهٔ گیتی ز نشانهای حریق
ذوق صنعت اثری مختصر آورده برون
منکسف ماه و براو هاله خونبار محیط
طرحی از فتنه دور فمر آورده برون
دل ماتمزدهٔ مادر زاریست که مرگ
از زمین همره داغ پسر آورده برون
شعلهٔ واقعه گوییست که از روی تلال
دست مخبر به نشان خبر آورده برون
دست خونین زمین است که از بهر دعا
صلحجویانه زکوه وکمر آورده برون
آتشین آه فرو مرده مدفون شده است
که زمین از دل خود شعلهور آورده برون
پارههای کفن و سوختههای جگرست
کزپی عبرت اهل نظر آورده برون
عشق مدفون شده و آرزوی خاک شدهاست
کش زمین بیخته در یکدگر آورده برون
پارهها زآهن سرخست که در خاور دور
رفته در خاک و سر از باختر آورده برون
بس کهخوندرشکمخاکفشردهاست بهم
لخت لختش ز مسامات سر آورده برون
راست گو که زبانهای وطن خواهانست
که جفای فلک از پشت سرآورده برون
یا ظفرنامچه لشگر سرخست که دهر
بر سر نیزه به یاد ظفر آورده برون
یا به تقلید شهیدان ره آزادی
طوطی سبز قبا سرخ پر آورده برون
یاکه بر لوح وطن خامه خونبار بهار
نقشی از خون دل رنجبر آورده برون
🎶🎶🎶🎶
هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وارَهد از حدِ جهان، بی حَد و اندازه شود
خاکِ سیه، بر سرِ او کز دَمِ تو تازه نشــد!
یا همگی رنگ شـود، یا همه آوازه شود
رویِ کسی سرخ نشد، بی مَددِ لعلِ لَبت
بی تو اگر سرخ بوَد، بر اثر غــازِه شود
هرکه شُـدت حلقه یِ در، زود بَرَد حُقّه یِ زر
خاصه که در باز کنی، محرمِ دروازه شود
آب چه دانست!! که او گوهــرِ گوینده شود
خاک چه دانـست!! که او غمزه یِ غَمازه شود
🎶🎶🎶🎶
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سویدای بنیآدم ازوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
زخم خونینم اگر به نشود به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهی دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
🎶🎶🎶🎶
با من صنـــما؛ دل، یک دله کن
گر سر نَنَهم؛ آنگه گِله کـــن
مجنون شـــده ام، از بهر خدا
زان زلف و مَرام یک سـلسله کن
آخر تو شــــبی، رحمی نکنی
بر رنــــگ و رُخِ همچون زرِ مـــــن
تو سرو و گلی؛ من ســــایه یِ تو
من کُشـــته یِ تو؛ تو حــــیدرِ من
تازه شـــــد از او؛ باغ و بر من
شاخِ گلِ من؛ نیلوفــــرِ من
رَحمـــی نکند؛ چـــــشمِ خوشِ تو
بر نوحـه و این چشـــمِ ترِ من
رویِ خـــوشِ تو دیــــن و دل من
بویِ خوشِ تــــو؛ پیغمــــبرِ من
باده نخـــورم ور زآن که خــــورم
بوسه دهــــد؛ او بر ســــاغرِ من
آن کـــس که منم، پابســــته او
میگــــردد؛ او گردِ ســــرِ من
🎶🎶🎶🎶
بیایید، بیایید، به گلزار بگردیم
برین نقطه اقبال چو پرگار بگردیم
بیایید که امروز به اقبال و به پیروز
چو عشاق نو آموز بر آن یار چو پرگار بگردیم
در این خاک، در این خاک، در این مزرعه پاک
به جز مهر، به جز عشق، دگر بذر نکاریم
در این غم چو نذاریم، در آن دام شکاریم
دگر کار نداریم، در این کار بگردیم
شما مست نگشتید و زان باده نخوردید
چه دانید، چه دانید که ما در چه شکاریم
خیزید، مخسبید که هنگام صبوح است
استاره روز آمد و آثار بدیدیم
🎶🎶🎶🎶
ای حریفان ما نه زین دستیم دستی برنهید
بادهمان خوشتر دهید و نقلمان خوشتر نهید
بام ما دیگر زنید و شام ما دیگر پزید
نام ما دیگر کنید و دام ما دیگر نهید
هر کسی را جام او با جان او یکسان کنید
هر کسی را نقل او با عقل او همبر نهید
مجلس آزادگان را از گرانان چاره نیست
هین که آمد خام دیگر دیگ دیگر برنهید
خنجر نو بر سر بهرام ناچخ زن زنید
زخمهٔ نو بر کف ناهید خنیاگر نهید
هین که عالم سر به سر طوفان نااهلان گرفت
رخ سوی عصمت سرای نوح پیغمبر نهید
ور درین مجلس شما عاشقتر از شمع و میاید
پس چو شمع و می قدم در آب و آتش در نهید
می قبای آتشین دارد شما در بر کشید
شعله تاج آتشین دارد شما بر سر نهید
🎶🎶🎶🎶
ای زده مطرب غمت در دل ما ترانهای
در سر و در دماغ جان جسته ز تو فسانهای
چونک خیال خوش دمت از سوی غیب دردمد
ز آتش عشق برجهد تا به فلک زبانهای
زهره عشق چون بزد پنجه خود در آب و گل
قامت ما چو چنگ شد سینه ما چغانهای
آهوی لنگ چون جهد از کف شیر شرزهای
چون برهد ز باز جان قالب چون سمانهای
ای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جان
شاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانهای
لطف و عطا و مهر طبل وصال میزند
گر نکند وصال تو بار دگر بهانهای
خیالش خیمه زد بر خانه دل
بر او یارب مبارک باد منزل
با سلام
ببخشید این سایت شما از کجا پخش میشه چون سرعت سایت در حد صفر است من توی اروپا زندگی میکنم این سایت سرور برای اروپا دادر
با تشکر از پاسخ شما
سلام برمیگردم اما در کل عالی وخوبه تشکر