کنسرت تاجیکستان ، بزرگداشت باربد – بخش اول
خواننده : محمدرضا شجریان
سه تار : رضا قاسمی
تمبک : مجید خلج
کمانچه : محمود تبریزیزاده
این اجرا شب دومی هم دارد که لباسها با اجرای شب اول متفاوت است. این نسخه را جناب مجید خلج در پیج اینستاگرامشان منتشر کردهاند و متاسفانه فقط همین ۱۵ دقیقه از این شب در دسترس ما است.
بخش دوم این کنسرت در ابوعطا است که فقط نسخهی سیاه و سفید(مربوط به شب اول) آن در اختیارمان است.
دریافت با لینک مستقیم – دریافت از آپلودبوی
پخش آنلاین کنسرت تاجیکستان ، بزرگداشت باربد – بخش اول :
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که یکایک همه تقریر کنم
گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم
رند و یکرنگم و با شاهد و می همصحبت
نتوانم که دگر حیله و تزویر کنم
دور شو از برم ای واعظ و افسانه مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
نیست امید صلاح از سر زلفش حافظ
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
*************
صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد
ز صبا همیرسیدم خبری که میپریدم
ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد
ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم
به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد
همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم
به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد
برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب
چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد
*************
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
عشق را بیخویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
شمع عالم بود عقل چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
*************
خوشتر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست
مطربان رفتند و صوفی در سماع
عشق را آغاز هست انجام نیست
تا نسوزد برنیاید بوی عود
پخته داند کاین سخن با خام نیست
کام هر جویندهای را آخریست
عاشقان را منتهای کام نیست
از هزاران در یکی گیرد سماع
زانکه هر کس محرم پیغام نیست
آشنایان ره بدین معنی برند
در سرای خاص، بار عام نیست
هر کسی را نام معشوقی که هست
میبرد، معشوق ما را نام نیست
سعدیا گر بت شکستی خود مباش
خود پرستی کمتر از اصنام نیست
*************
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساختهای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
در این اجرا قسمتی را که استاد میخواند: "دور شو از برم ای زاهد و افسانه مگو" را خیلی دوست دارم، انگار از ته دل میخونه
سلام میشه صوتی اش رو هم بزارید؟