آب حیات – اجرای خصوصی محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان و جمشید محبی

آب حیات - اجرای خصوصی محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان و جمشید محبی

آب حیات – اجرای خصوصی در نوا 
به مناسبت تولد محمدرضا شجریان و فرزانه شجریان – ۴ مهر ۱۳۶۳ 


آواز: محمدرضا شجریان 
سه‌تار: پرویز مشکاتیان 
تنبک: جمشید محبی 

به همراه سخنان بهمن بوستان در انتهای اجرا 

hashiye

۱۲۸kbps – ۴۱.۷MB : مستقیم – آپلودبوی

پخش آنلاین آب حیات :

دریافت از کانال تلگرام

 آموزش دانلود

hashiye
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه زلف تو گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست
نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است

آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست
داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل
روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست
هر غزلم نامه‌ایست صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست

(این پست کلا ۱۱,۷۹۳ بار دیده شده که ۱ بار آن برای امروز بوده)

5 thoughts on “آب حیات – اجرای خصوصی محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان و جمشید محبی

  1. من اطّلاعات ردیفی‌اش را هم می‌نویسم، برای دوستانی که علاقه‌مندند؛ اگر اشتباه داشت، تصحیح بفرمایید.

    (درآمد نوا)
    مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
    یا شب و روز به‌جز فکر توام کاری هست
    (گردانیه)
    به‌کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
    که به‌هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست
    (نیشابورک)
    گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
    در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
    (بیات راجه)
    هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
    تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست
    (عراق)
    نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس
    که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
    (عراق)
    صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
    همه دانند که در صحبت گل خاری هست
    (نهیب، گردانیه، رهاب)
    من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
    سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست

    (ناقوس، فرود به‌نهفت)
    ****************************
    (نهفت)
    شب فراق که داند که تا سحر چند است
    مگر کسی که به‌زندان عشق دربند است
    (نهفت)
    بگفتم از غم دل راه بوستان گیرم
    کدام سرو به‌بالای دوست مانند است
    (نهفت)
    پیام من که رساند به‌یار مهرگسل
    که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
    (درآمد نوا)
    خیال روی تو بیخ امید بنشاند است
    بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *