کنسرت علیرضا قربانی در سالن تن هاله ۶ مهر ۹۳ – تصویری
سوپرانو: میلنا آرسوفسکا
سولیست کمانچه: سامان صمیمی
ارکستر سمفونیک جوانان دوسلدورف به رهبری ارنست فون مارشال
دانلود با لینک مستقیم – دانلود از آپلودبوی
پخش آنلاین کنسرت علیرضا قربانی در سالن تن هاله:
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
خوش خرامان میروی ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو
ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
ای زمین بی مروی و ای زمان بی من مرو
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ندهم وانگه گله کن
این جهان بیمن مباش و آن جهان بیمن مرو
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
شب منم تو ماه من در آسمان بی من مرو
عشق میان عاشقان شیوه کند برای من
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بیمن مرو
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغها
به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زلف خوشت یک سلسله کن
دزدیده چون جان میروی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
وز چشم من بیرون مشو ای شعلهی تابان من
گر جان عاشق دم زند، آتش در این عالم زند
وین عالم بیاصل را چون ذرهها برهم زند
|مولانا|
********
ارغوان شاخه همخون جدامانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز ؟
آفتابی ست هوا ؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
تو برافراشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
|هـ. الف. سایه|
********
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
و من می مانم و بیداد بی خوابی
|اخوان ثالث|
********
نترس از سفرها که یار تو هستم
نترس از خطرها کنار تو هستم
نترس از زمانه که بی اعتبار است
که هر لحظه من اعتبار تو هستم
کنار تو هستم که یار تو هستم
که بیش از خودت بیقرار تو هستم
چه با هم چه تنها چه حالا چه فردا
چه در آسمان و چه خاک و چه دریا
اگر سبز و شادی اگر زرد و غمگین
اگر گرم و سرشار اگر سرد و مسکین
در آتش ببینی اگر خانهات را
برد آب اگر کوی و کاشانهات را
بسوزی اگر سود و سرمایهات را
بگیرد اگر آسمان سایهات را
چه در عهد بستن چه وقت گسستن
چه در اقتدار و چه وقت شکستن
اگر هر چه دیدی و هر چه شنیدی
هر آنجا که ماندی به هر جا رسیدی
|افشین یداللهی|
********
همه میپرسند:
چیست در زمزمۀ مبهم آب؟
چیست در همهمۀ دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که تو را میبرد اینگونه به ژرفای خیال؟
ـ نه به ابر،
نه به آب،
نه به برگ،
نه به این آبی آرام بلند،،
من به این جمله نمیاندیشم
به تو میاندیشم
ای سراپا همه خوبی،
تک و تنها به تو میاندیشم.
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
قصۀ ابر هوا را، تو بخوان!
در دل ساغر هستی تو بجوش،
من همین یک نفس از جرعۀ جانم باقیست،
آخرین جرعهی این جام تهی را تو بنوش!
|فریدون مشیری|
********
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد
چندین وفا که کرد چو من در هوای تو؟
وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد؟
بگریست چَشم اَبر بر احوال زار من
جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد؟
گفتم لب تو را که: دل من تو بردهای
گفتا: کدام دل؟ چه نشان؟ کی؟ کجا؟ که برد؟
سودا مپز، که آتش غم در دل تو نیست
ما را غم تو برد به سودا، تو را که برد؟
توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد
سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست
(دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد)
|سعدی|
********
؟
********
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین شاید کمی همکیشتر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود
|افشین یداللهی|
آواز این اثر فوق العاده زیبا و قوی بود. مدتی بود چنین آوازی نشنیده بودم. ممنون از شما.
متاسفانه بیت آخر رو کامل ضبط نکردن
خیلی آواز خوبی خوندن!
کارتون حرف نداره..واقعن ممنون
داداش دیگه کار از استاد شجریان نمیزاری؟!
اگه راهنمایی کنید چطور میشه از این سایت جدیدی که برای دانلود گذاشتید دانلود کرد ممنونتون میشم. مدیا فایر که خیلی بهتر بود.
تبلیغه
ده ثانیه صبر کنین و روی رد کردن تبلیغ کلیک کنین وارد سایت میشه!
زیبا و لذت بخش
سپاس فراوان
سایت فوق العاده ایی دارین
سپاس