گلهای رنگارنگ ۵۷۸ – سهگاه
گلهای شجریان (۴۲)
خوانندگان: محمدرضا شجریان و مرضیه
ویولن: علی تجویدی
تار: جلیل شهناز
سنتور: منصور صارمی
تنبک: جهانگیرملک
گوینده: فخری نیکزاد
غزل آواز: نادر نادرپور
شعر تصنیف: شهرآشوب
بر آن شدیم تا با همکاری پیج وزین خانه شجریان تمامِ برنامههای رادیویی محمدرضا شجریان را تحت عنوان «گلهای شجریان» با زمانبندی مشخص خدمت شما همراهان عزیز ارائه کنیم.
ما در سایت پروژهای مجزا به نام اجراهای رادیو را برای شما بزرگان قرار دادیم. تفاوت آن پروژه با مجموعهی گلهای شجریان در پالایش آثاری است که در پروژهی گلهای شجریان ارائه میدهیم. البته سعی کردیم بهترین کیفیت موجود از آثار را هم در اجراهای رادیو قرار دهیم.
۱۹۲kbps – ۲۶.3MB : آپلودبوی
پخش آنلاین گلهای رنگارنگ ۵۷۸ :
ما ز درمان دل ریش گذشتیم و گذشت
وز سر زندگی خویش گذشتیم و گذشت
ز کم و بیش جهان گوشه غم ما را بس
که ز سودای کم و بیش گذشتیم و گذشت
اگر بر دل من عشق و وفا داد، خدا داد، خدا داد
اگر مهر تو را بر دل ما داد، خدا داد، خدا داد
مگو حکم قضا بود، که این کار خدا بود
چه سازم که نصیبم، همین رنج و بلا بود
اگر بر دل من عشق و صفا داد، خدا داد، خدا داد
اگر مهر تو را بر دل ما داد خدا داد، خدا داد
مگو حکم قضا بود، که این کار خدا بود،
چه سازم که نصیبم، همین رنج و بلا بود
تو را دیدم و دنیا دگر از چشم من افتاد،
که با یاد توام مهر جهان می رود از یاد
شوم از تو جدا تا کی، نترسی ز خدا تا کی
جفا دیده وفا کردم، تحمل به بلا کردم
آتشم مزن به جان خدایا، شد بهار من خزان خدایا
چه کنم به چه کس گویم؟ غم عشق و جدایی را
چه کنم که خدا بخشد، به تو عشق خدایی را
ای خدا مرا ز غم رها کن، درد بیدوای من دوا کن
چه کنم به چه کس گویم؟ غم عشق و جدایی را
چه کنم که خدا بخشد، به تو عشق خدایی را
ای خدا مرا ز غم رها کن، درد بیدوای من دوا کن
اگر بر دل من عشق و صفا داد، خدا داد، خدا داد
اگر مهر تو را بر دل ما داد، خدا داد، خدا داد
مگو حکم قضا بود، که این کار خدا بود
چه سازم که نصیبم، همین رنج و بلا بود
چه شد که ماه مراد از کرانهای نرسید
شبی رسید و حریف شبانهای نرسید
از آن که نام خوشش نقش لوح گردون بود
به دست خاک نشینان نشانهای نرسید
چگونه ریخت شفق خون روشنایی را
که پای صبح به هیچ آستانهای نرسید
چنان ز پنجە بیداد شور نغمه گریخت
که بانگ چنگ به داد ترانهای نرسید
غبار غصه بر آینهها فرود آمد ولی
نسیم نشاط از کرانهای نرسید
مرا به پاس وفا پایمال دشمن کرد
به دست دوست به از این بهانهای نرسید