مجتبی عسگری و گروه فیهمافیه – شب اول کنسرت آنلاین موسیقی دستگاهی
پنج شب اجرای زنده موسیقی در اولین دوره کنسرت آنلاین موسیقی دستگاهی
اجرای پنج شنبه، ۱۶ مردادماه ۱۳۹۹ – تالار رودکی
به گفتهی سعید نایبمحمدی گروه فیه ما فیه در سال ۱۳۸۱ تشکیل شده است.
این هنرمند جوان معتقد است فیه ما فیه فقط نام گروه نیست بلکه نگرش این گروه به موسیقی را تشریح میکند درباره عنوان گروه میگوید: فیه ما فیه به معنای «در اوست آنچه در اوست»، به عنوان یک مفهوم در کار گروه مصداق پیدا کرده و طی این سالها بسته به احساس و حال هوایی که داشتهایم محتوا و آثارمان نیز تغییر کرده است.
۷۲۰p – ۳۱۰MB : آپلودبوی
۳۶۰p – ۱۲۰MB : مستقیم – آپلودبوی
پخش آنلاین مجتبی عسگری و گروه فیهمافیه :
گوشهای بس باشدم ز جهان
گوشهی چشم ناز دلبر من
بر بگیر ای روزگار فلک
ناز و افسون را ز دلبر من
کس به دنیا غیر من نشود
ای خدا دمساز دلبر من
ای امان از ناز دلبر من
از لب دمساز دلبر من
دلبرم سیمین برم نازم
ای عزیز شوخ و طنازم
داد و بیدادم امان امان
داد و بر بادم امان افغان
از دل بیقرار صد فغان
میچکد از کنج لعل لبت
قطره قطره خون این جگرم
چشم و ابرو خط و خال تو برد
زین جهان در عالم دگرم
دیوانهایم و شهر به ما نا مبارک است
بیرون کشیم رخت که صحرا مبارک است
در قتل ما مضایقه خوبان براى چیست
ما را مبارک است شما را مبارک است
جان ز چشمم گر رود ز فراق
بخشدش جان بوی پیرهنت
ای که شیرینتر ز هر شکری
ای شکرتر از شکر دهنت
همچو لیلی قصه ات به من
من فدای قصهی کهنم
میچکد از کنج لعل لبت
قطره قطره خون این جگرم
چشم و ابرو خط و خال تو برد
زین جهان در عالم دگرم
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی
نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی
چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را
چونک بخفت بر زرش دست دراز میکنی
سلسلهای گشادهای دام ابد نهادهای
بند کی سخت میکنی بند کی باز میکنی
عاشق بیگناه را بهر ثواب میکشی
بر سر گور کشتگان بانگ نماز میکنی
طبل فراق میزنی نای عراق میزنی
پرده بوسلیک را جفت حجاز میکنی
شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری
در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
پیراهنی از برگ گل از بهر یارم دوختم
از بس لطیف است آن بدن ترسم که آزارش کند
اجرای بسیار زیبا بود.