هنر بداههنوازی در ابوعطا
سهتار و آواز: محمدرضا لطفی
تنبک: محمد قویحلم
کنسرت سانفرانسیسکو سال ۱۹۹۹
طراحی هنری: سیما زنگی
بدون شک در چند دهه گذشته، تکنوازیهای استاد محمدرضا لطفی از مهمترین آثار موسیقی دستگاهی ایران بهشمار میروند. اهمیت این تکنوازیها از هر دو منظر زیباییشناسی موسیقی کلاسیک ایرانی و ویژگیهای تکنیکی نوازندگی برای اهل فن قابل تامل و تعمقاند و همچنین منابع الهام فراوانی برای تکنوازی، بداههنوازی و آهنگسازی.
این دونوازی که در سال ۱۹۹۹ میلادی به همراه تمبک محمد قویحلم در سالن Palace of Fine Arts شهر سانفرانسیسکو آمریکا اجرا شده، بدون شک یکی از بهترین نمونههای هنر بداههنوازی و سهتارنوازی است. لطفی در این اجرا فضای تغزلی آواز ابوعطا را با برداشتهایی نو از ملودیهای ردیف به نمایش میگذارد . ضربیهای این اجرا در عین داشتن فرمهای کلاسیکی چون پیشدرآمد و چهارمضراب، از شوریدگی و جنون هنری زیبایی برخوردارند که شنونده موسیقی هنری را به فضایی جادویی دعوت میکنند. لطفی در پایان این کنسرت یکی از اشعار خود را نیز اجرا کرده است.
به امید اینکه هنر بداههنوازی با چنین کیفیتی راه خود را ادامه دهد.
با عشق
کورش تقوی
با سپاس فراوان از جناب کوروش تقوی برای ارسال این اجرا
بخش دوم این کنسرت، هنر بداههنوازی در دشتی، را در اینجا بشنوید.
پخش آنلاین کنسرت هنر بداههنوازی در ابوعطا :
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم
بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم
زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
وجدی نه که در گِرد خرابات درآییم
نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم
اینجا نه و آنجا نه که مقیم کجاییم
حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم
**************
رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن
تَرک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا سحر تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو(حق) هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
**************
ای هور من ای نور من، ای ساقی مخمور من
پرواز ده چون ماکیان، مرغ دل دلجوی من
دل دل زنم در بند تو، در بند بی پابند تو
آزاد کن جان مرا، ای سوسـن آزاد من
عشق است دریای جنون، قلقل زند در موج خون
آنجا تویی ای ارغنون، ای ساز هم آوای من
گرد جهان گردیدهام، از بند غم ببریدهام
از شورش پر شـور تو، دل زندهام جانان من
یلی یلی کار من است، ننگ دل و جان من است
سوی … این کینهها، ای گلشن گلزار من
پزمرده گشته روی گل، دل مرده گشته روح گل
باید که دست افشان کنیم، ای رستم دستان من
نای بلند جان بده، چون شمس عالم سوز جان
تادرنوردد سینه را، ای آتش سوزان من
بی نظیر بود…
یاد استاد بخیر
سپاسگزارم
روح والایت شاد.
لطفی
مشکاتیان
پایور
شجریان
ستون های موسیقی… آمدند، برجای گذاشتند و رفتند. همه نوازندگان در تمام سازها مدیون این بزرگان هستند.
👌👌
سلام و احترام بسیار و دستمریزاد بابت همه زحماتی که برای فرهنگ این سرزمین میکشید.
سخت مشتاق و منتظر شنیدن بخش دوم این کنسرتیم که فرمودید در دشتی است ، هر روز به امید انتشار این تحفه به سایت وزین خصوصی سر میزنیم و خلاصه « من تو را چشم در راهم»
گرامیان عزیز! چه زمانی این وعده را برای مشتاقان به مژده وصال تبدیل میفرمایید؟