ده تصنیف از داریوش رفیعی – تصنیفهای برگزیدهی رفیعی به انتخاب خصوصی
داریوش رفیعی در روز ۴ دی ۱۳۰۶، در بم به دنیا آمد. وی فرزند لطفعلی رفیعی، نماینده مردم بم در مجلس شورای ملی بود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در همان شهر در جوانی بهخاطر موسیقی، تحصیل را در بم نیمهکاره گذاشت و به تهران آمد.
در تهران ابتدا با مصطفی گرگینزاده و سپس با مجید وفادار آشنا شد که حاصل آشنایی داریوش رفیعی با مجید وفادار ضبط ترانههایی مشهور مانند: «زهره»، «شب انتظار»، «گلنار» و بسیاری ترانه مشهور دیگر شد. رفیعی همچنین با جواد بدیعزاده خواننده مشهور ایرانی نیز آشنا بود، بهطوریکه تقریباً عضو دائمی خانواده او بود.
داریوش رفیعی که در اوج شهرت خود به اعتیاد مبتلا شده بود بر اثر تزریق آمپول آلوده به کزاز مبتلا شد و در نهایت ۲ بهمن ۱۳۳۷ در بیمارستان هزار تختخوابی پهلوی تهران (بیمارستان امام خمینی تهران) درگذشت. او را در قبرستان ظهیرالدوله دفن کردند.
۱: گلنار، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر کریم فکور
۲: زهره، به آهنگسازی تقی تفضلی، تنظیم مجید وفادار و شعر جهانگیر تفضلی
۳: به سوی تو، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر عبدالله فاطمی
۴: شب انتظار (منتظرت بودم)، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر محمود صناعی
۵: محفل مستی، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر معینی کرمانشاهی
۶: مرگ عشاق، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر حسینقلی مستعان
۷: مستانه، به آهنگسازی مجید وفادار، شعر: ؟
۸ باد بهاری، به آهنگسازی پرویز یاحقی و شعر بیژن ترقی
۹: خواب و خیال، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر محمود ثنایی (شهر آشوب)
۱۰: کو آن شبها، به آهنگسازی مجید وفادار و شعر اسماعیل نوابصفا
۱۲۸kbps – ۴۳.16MB : مستقیم | آپلودبوی
پخش آنلاین ده تصنیف از داریوش رفیعی :
گلنار کجایی؛ که از غمت ناله میکند عاشق وفادار؟
گلنار کجایی، که بی تو شد دل اسیر غم دیده ام گهربار؟
دمی اولین شب آشنایی و عشق ما به یاد آر!
در آن شب تو بودی و عیش و عشرت و آرزوی بسیار
چه دیدی از من حبیبم گلنار؛ که دادی آخر فریبم گلنار؟!
نیابی ای کاش نصیب از گردون؛ که شد ناکامی نصیبم گلنار…
بود مرا در دل شبِ تار، آرزوی دیدار!
تا به کی پریشان؛ تا به کی گرفتار…؟
یا مده مرا وعده ی وفا، راز خود نگه دار
یا به روی من خنده ها بزن؛ قلب من بدست آر!
لب خود بگشا… لب خود بگشا به سخن، گلنار
دل زارم را مشکن؛ گلنار
نشدی عاشق… نشدی عاشق، ز کجا دانی؟
چه کشد هر شب دل من؛ گلنار؟
🎶🎶🎶🎶
یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشم رقیبان در کنار من
حالیا خالیست جایت ای نگار من
در شام تار من آخر کجایی زهره؟
یاد داری زهره آن روزی که در صحرا
دست اندر دست هم گردش کنان تنها
راه میرفتیم و در بین شقایقها
بود عالم مارا لطف و صفایی زهره
بود هنگام غروب آن روز افق زیبا
ایستادیم از برای دیدنش آنجا
تکیه تو بر سینه ام دادی سر خود را
گفتیم و گفتنها، بس راز هایی زهره
چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم
سرد گشتی و نمودی این چنین خوارم
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم
من هم چو تو دارم آخر خدایی زهره
ای باد صبا بهر خدا بوی که داری، حبیبم بوی که داری
این بوی خوش از سلسله موی که داری
جانا جانم موی که داری
حبیبم موی که داری
خرم شده بستان ز تو ای باد بهاری
این خرمی از روی که و بوی که داری
بوی که داری
ای عزیز بوی که داری
آی ای کاش بدانستم یک آرزوی دل
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری
جانم جانم روی که داری
عزیزم روی که داری
آی یار دل آه ای دل
ما روی دل از جمله جهان سوی تو داریم
تو روی تو روی دل قبله جان سوی که داری
عزیزم سوی که داری حبیبم سوی که داری
گردیده مؤید، گردیده مؤید، ز چه فکر تو پریشان
در سر مگر اندیشه گیسوی که داری
ای عزیز دل
در سر مگر اندیشه گیسوی که داری که داری
🎶🎶🎶🎶
به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
سپیده دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی
نشان تو، گه از زمین گاهی ز آسمان جوی
مببین چه بی پروا، ره تو میپویم، بگو کجایی
کی رود رخ ماهت از نظرم، نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی
فتادهام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی
یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
تا هستم من، اسیر کوی توأم، به آرزوی توام
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی
فتادهام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی
🎶🎶🎶🎶
شب؛ به گلستان تنها منتظرت بودم
باده ی ناکامی؛ در هجرِ تو، پیمودم
منتظرت بـودم منتظرت بــودم
آن شبِ جان فرسـا؛ من، بی تو نیاسـودم
وه که شدم؛ پیـر از غم آن شب وُ فرسودم
منتظرت بودم منتظـرت بـودم
بودم همه شب؛ دیـده به ره، تا به سحـرگاه
ناگه چو پری؛ خنده زنان، آمدی از راه
غم ها به ســر آمد
زنگِ غمِ دوران؛ از دل بزدودم
منتظـرت بودم منتظرت بـودم
پیش گل ها؛ شاد وِ شیدا
می خرامید آن قامتِ موزونت
فتنه ی دوران؛ دیده ی تو
از دل وُ جان؛ من شده، مفتونت
در آن عشق وُ جنون؛ مفتونِ تو بودم
اکنون از دلِ من بشنو تو، سرودم
منتظـرت بودم منتظـرت بــودم
🎶🎶🎶🎶
کو آن محفل مستی کو آن باده پرستی
همچون خم بشکسته افتاده ز جوشم من
کو آن سوز دل من کو آن پرتو روشن
در گوشه تنهایی چون شمع خموشم من
کو آن دلبر فتنه گرم کو آن سینه پر شررم
کو آن مستی و بیخبری کو آن دیده پرگهرم
چون یاد آرم در ؟ جانم دل من لرزد
چون آن بحرم که به یاد طوفان دل من لرزد
آه کو آن شبو بیداریها کو آن می و میخواریها
کو شب بی سحرم کو اشک سحرگاه من
کو آن غم جانکاه من کو دل پرشررم
🎶🎶🎶🎶
از فراقت ای دوست جان به لب رسیده
تا به کی فشانم خون دل ز دیده
یاد آور آن روزی که دل بربودی از من
وان عهد و پیمان بستن این پیمان شکستن
رسم دلبری اگر این باشد مرگ عاشقان چه شیرین باشد
خوش که دل ز مهر تو برگیرم خستهجان بمیرم
جانم سوزد از غم چون نا امیدم
جز نومیدی ازعشق آخر چه دیدم
به نگاهی مفتون گشتم
به خیالی مجنون گشتم
به امیدی شادان بودم
به نویدی خندان بودم
از تو دلبرم ستمگرم ندیدهام ز بس لطف و مهربانی
دلم ز نا امیدی آمده به تنگ از این عمر و زندگانی
اگرت در دل باشد کرمی
نکنی زین پس با من ستمی
فکنی از بن بنیان جفا
نکنی با من جز مهر و وفا
تا از عشقت باشم در کامرانی
🎶🎶🎶🎶
رختخواب مرا مستانه بنداز طبیب دردم
تو پیچ پیچ ره میخانه بنداز طبیب دردم
نازنینم مه جبینم
بخوابم بلکه در خوابت ببینم
عزیزُم باغ بودُم تو نبودی جای تو خالی
به دل مشتاق بودُم جای تو خالی
خدا به دردُم
دلربایم مه لقایم
عزیز جون تو کجایی من کجایم؟
تا بودُم سوزن دست تو بودُم خدا میدونه
میون پنجه و شست تو بودُم خدا میدونه
اجل اومد که از من جون بگیره، عزیز ندادُم
ندادُم جان که پابند تو بودُم طبیب دردم
نازنینم مه جبینم
بخوابم بلکه در خوابت ببینم
🎶🎶🎶🎶
باد بهاری بر گلشن رونق هستی بخشیده
قطره ی شبنم بر گلها می شده مستی بخشیده
خوش بود اکنون مستانه با تو ره صحرا گیرم
مست طرب چون پروانه در بر گلها جا گیرم
تو بسی بهتری ز نرگس و ناز
دیده را با رخت به گل چه نیاز
چون پروانه جان به هوایت در پرواز
آتشین گل، شد فتنه انگیز
ای گل من چون فتنه برخیز
شعله آسا رقصد لاله به ساز باد
با چمن ها بشنو راز و نیاز گل
به هر طرف جلوه کنون یاسمنی
تو جلوه کن جلوه که خود یاس منی
غلغل و شور و نوا به هر چمن گشته به پا
بیا بچینم گلی از هر چمنی
🎶🎶🎶🎶
خوابی بود و خیالی ما را روز وصال
رفت از یاد و تبه شد آن خواب و خیال
روزی دلکش و خرم بود فارغ خاطرم ز غم بود
در گل از غم فروردین لرزان قطره شبنم بود
وز آن حسن و جمال
جان را نشاط و مستی از روی تو بود
دل را امید و هستی بر موی تو بود
ریزان ز شاخ سوسنها گلها بر سر ما
لرزان ز عشق و بی تابی گردد پیکر ما
ای کاش دامانت را از کف نمیدادم
چه شد آن وفا چه شد آن صفا ز چه از چشمت اُفتادم
چون گذشته ها به برم بیا که دهد غم بر بادم
خواهم بار دگر با تو به صحرا رفتن
غمها از دل بردن و خوش به تماشا رفتن
دل رفته بیا تا نروم از دست
کین زخمه غم تار دلم بشکست
🎶🎶🎶🎶
کو آن شبها آن بی خوابی ها
کو آن تب ها آن بی تابی ها
کـو در بحــر موّاج عشقــت
غــم جستن ها، محنت یابی ها
جانکاهـــم کو؟ فغان و آهــم کو؟
کوعشـق منت پرورمن؟
کو آن ماهی، که بنگرد گاهی
عکسِ خود را در ساغر من
گر چه جدا افتادم، یاد رخِ صیادم
چون گذرد از یادم، پُر گل می گردد بسترِمن
بر لـب چـو آورم نامـش، کام جـانـم شیرین گردد
بخـتِ سیـاه من روزی، چـون مـویِ او زرین گردد
گردد مه فلک شرمنده
یک شب که روی او تابنده
همچون رخ مه و پروین گردد
گر چه جدا افتادم یاد رخ صیادم
چون گذرد از یادم پر گل می گردد بستر من