ده تصنیف از فرامرز پایور – تصنیف‌های برگزیده‌ی پایور به انتخاب خصوصی

ده تصنیف از فرامرز پایور - تصنیف‌های برگزیده‌ی پایور به انتخاب خصوصی 

ده تصنیف از فرامرز پایور – تصنیف‌های برگزیده‌ی پایور به انتخاب خصوصی 


فرامرز پایور، (زادهٔ ۲۱ بهمن ۱۳۱۱ تهران – درگذشتهٔ ۱۸ آذر ۱۳۸۸ تهران) موسیقی دان ایرانی، ردیف دان، آهنگ‌ساز، مدرس و نوازنده سنتور و محقق موسیقی ایرانی بود. وی چهره ماندگار و یکی از تأثیرگذارترین‌های چهره های موسیقی ایرانی است.

 

۱: تصنیف افسوس، با صدای نادر گلچین و شعر رودکی، از برنامه گل‌های تازه ۱۲۰ 
۲: تصنیف می نوش، با صدای نادر گلچین و شعر دکتر مجدالدین میرفخرایی ( گلچین گیلانی )، با تنظیم فریدون شهبازیان، با همرای ارکستر رادیو تلوزیون ملی ایران و همراهی کُر 
۳: تصنیف گفتگو (گفتم گفتا)، با صدای خاطره پروانه و اسفندیار طهوری و شعر حافظ 
۴: اجرای شب نیشابور به خوانندگی محمدرضا شجریان و شعر خیام 
۵: تصنیف با من صنما به خوانندگی شهرام ناظری و شعر مولوی 
۶: تصنیف بی تو به سر نمیشود، با صدای عبدالوهاب شهیدی و شعر مولوی 
۷: تصنیف لشکر عشق، با صدای مهین افخم و شعر: فانی 
۸: تصنیف ملکا با صدای محمدرضا شجریان و شعر سنایی 
۹: تصنیف نوای دل، صدا و آهنگ از فرامرز پایور و شعر سعدی 
۱۰: تصنیف خدایا این شب کی سرآید، با صدای پریوش ستوده 

hashiye

۱۲۸kbps – ۶۷.۲MB  :   مستقیم | آپلودبوی

پخش آنلاین ‌‌ده تصنیف از فرامرز پایور :

دریافت از کانال تلگرام

 آموزش دانلود

hashiye

با آنکه دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است!
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
ز خویش حیف بود، گر دمی بود آگاه
بی روی تو خورشید جهان‌سوز مباد
هم بی‌تو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که تراست، سنگ خاراست، نه دل
چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره

🎶🎶🎶🎶

می نوش که خورشید به میخانه درخشید
می نوش که گل کرده ز مستی رخ خورشید
می نوش این می ز بهشت آمده این جام ز جمشید
می نوش مستی کن و اندوه جهان را ببر از یاد
سر مستی ما مایه ی خوشبختی ما باد
خوش باش می زن تو ز جامی که از آن می زده خورشید
لب زن تو به جامی که بر آن لب زده جمشید
می نوش در این وقت خوش ای ماه دل افروز
خوش باش به نوروز به نوروز به نوروز
خوش باش می زن تو ز جامی که از آن می زده خورشید
لب زن تو به جامی که بر آن لب زده جمشید
می نوش در این وقت خوش ای ماه دل افروز
خوش باش به نوروز به نوروز به نوروز

🎶🎶🎶🎶

گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند
گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند
گفتم صنم‌پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند
گفتم هوای میکده غم می‌برد ز دل
گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
گفتم ز لعل نوش‌لبان پیر را چه سود
گفتا به بوسهٔ شکرینش جوان کنند
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است
گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند

🎶🎶🎶🎶

آمد سحری ، ندا ز میخانه ی ما
کای رند ، خراباتی دیوانه ی ما
برخیز که پر کنیم ، پیمانه ز می
زان پیش که ، پر کنند پیمانه ی ما

وقت سحر است ، خیز ای مایه ناز
نرمک نرمک ، باده خور و چنگ نواز
کانان که به جایند ، نپایند بسی
و آنان که شدند ، کس نمی آید باز

برخیز و مخور ، غم جهان گذران
خوش باش و دمی ، به شادمانی گذران
در طبع جهان ، اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود ، نیامدی از دگران

جامی است که ، عقل آفرین می زندش
صد بوسه زمهر ، بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر ، چنین جام لطیف
می سازد و باز ، بر زمین می زندش

تا دست به اتفاق ، بر هم نزنیم
پایی ز نشاط ، بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم ، پیش از دم صبح
کاین صبح بسی ، دمد که ما دم نزنیم

این قافله ی عمر ، عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب ، می گذرد
ساقی غم فردای حریفان ، چه خوری
پیش آر پیاله را ، که شب می گذرد

ای کاش ، که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را ، رسیدن بودی
یا از پس صد هزار سال ، از دل خاک
چون سبزه امید بر ، دمیدن بودی

از من رمقی ، به سعی ساقی مانده است
از صحبت خلق ، بی وفایی مانده است
از باده ی دوشین ، قدحی بیش نماند
از عمر ندانم ، که چه باقی مانده است

🎶🎶🎶🎶

با من صنـــما؛ دل، یک دله کن
گر سر نَنَهم؛ آنگه گِله کـــن
مجنون شـــده ام، از بهر خدا
زان زلف و مَرام یک سـلسله کن
آخر تو شــــبی، رحمی نکنی
بر رنــــگ و رُخِ همچون زرِ مـــــن
تو سرو و گلی؛ من ســــایه یِ تو
من کُشـــته یِ تو؛ تو حــــیدرِ من
با من صــــنما؛ دل، یک دلــــه کن
گر سر نَنَهــــم؛ آنگــــــه گله کن
تازه شـــــد از او؛ باغ و بر من
شاخِ گلِ من؛ نیلوفــــرِ من
رَحمـــی نکند؛ چـــــشمِ خوشِ تو
بر نوحـه و این چشـــمِ ترِ من
رویِ خـــوشِ تو دیــــن و دل من
بویِ خوشِ تــــو؛ پیغمــــبرِ من
باده نخـــورم ور زآن که خــــورم
بوسه دهــــد؛ او بر ســــاغرِ من
آن کـــس که منم، پابســــته او
میگــــردد؛ او گردِ ســــرِ من
با من صنــــما؛ دل، یــــک دله کن
گر سـر نَنَـــهم؛ آنگه گلـــه کن

🎶🎶🎶🎶

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌ شود
بی همگان به سر شود بی‌ تو به سر نمی‌ شود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی‌ تو به سر نمی‌ شود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بی‌ تو به سر نمی‌ شود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بی‌ تو به سر نمی‌ شود
بی تو نه زندگی خوشم بی‌ تو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بی‌ تو به سر نمی‌ شود

🎶🎶🎶🎶

لشکر عشق خیمه زد باز بطرف کوی من
دید سواد شهر دل یکسره تاخت سوی من
عشق تو دشمن من و جای گرفته در دلم بین
که چه خوش نشسته در خانه ی من عدوی من
کشتن من بشاهدی از ازل آرزوی تو
کشته شدن به عاشقی تا ابد آرزوی من
شام سیاه موی تو کرد سیاه روز من

🎶🎶🎶🎶

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو رحیمی، تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی،
تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

🎶🎶🎶🎶

هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
من بی‌چاره گرفتار هوای دل خویش
این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی
چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش

🎶🎶🎶🎶

خدایا این شب کی سرآید
جهان را دیاری دیگر آید
ببینم او از در درآید
ندارم دیگر تاب تنهایی
مرا بی رویش کو شکیبایی
وای از درد تنهایی
چو رویا به شبها خدا تا من یابم ز غم رهایی
که دیگر نمانده مرا طاقت جدایی
بیا ببین که از غم دل به چو روزم بگو کجایی

(این پست کلا ۱,۷۵۵ بار دیده شده که ۱ بار آن برای امروز بوده)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *